مامان:علی بیدار شووو

علی:مامان من خوابم میاد،جان هرکی دوست داری ولم کن.

مامان:علی اگه مدرسه نری بی سواد می شی.

علی :مامان جان تا الان هفت کلاس درس خوندم هیچی نشدم،هفتا دیگه ام بخونم بازم هیچی نمی شم.

مامان:علی پاشو برو مدرسه وگر نه از بازی خبری نیست.

علی:خب مامان ،الان فکر کن من برم مدرسه،دوباره باید معلمان غمگین،ناظم عصبانی را تحمل کنم.

مامان:این حرف هارو نگو خوبیت نداره!

علی:آخه من  هفت صبح از خونه بیرون می رم که هیچ باید تو این سرما با آب سرد دستشویی برم این انصافه.

مادر هیچی نگفت وفقط علی را تماشا می کرد.

علی ادامه داد:آخه مثلا مدرسه خونه ی دوم ماست؟،درودیوار خونه ما خاک گرفته است؟،تو خونه ما برای دستشویی از آب سرد استفاده می کنیم.!؟همش دعوا مون می کنن؟

آیا این گفت و گو آشنا نیست؟؟؟

داستانی جالب وکوتاه

علی ,مامان ,خونه ,هیچی ,مدرسه ,دستشویی ,مامان علی ,علی مامان ,آب سرد ,خونه ما ,مادر هیچی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حریم مان دکتر حسين علي باقري آخرين ها shayanscomputer pikasotarhno هر آنچه میخواهید به رایگان دریافت کنید سانا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. آی آدما چه می کنید؟ دانلودستان سئو با جواد یاسمی در مشهد